-
دلم گرفته...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 19:32
از دوستای بی معرفت از رئیس بیشعور(ببخشید اما دیگه نمی شد حرفی نزنم) از این زمونه از این بدبختیا دلم گرفته به شدت دلم گرفته....
-
فرم اداری...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 19:31
در پی قطع اینترنت شرکت محترم ما تصمیم گرفت برای خانمها فرم مخصوص اداره و اجباری بذاره ... تا اینجا حرفی نیست اما وقتی فرمی رو می خوان اجباری بکنند باید مناسب باشه نه رنگ مضخرف و توی تابستون پارچه ی کتی و کلفت و روشن ... از این فرم خیلی بدم میاد اما چه میشه کرد مثل خیلی چیزای دیگه در این هم حق نظر دادن نداریم... از همه...
-
اگه این سه نقطه نبود...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 19:29
خدائیش اگه این ... نبود من چکار می کردم ... آخه از نقطه بدم میاد، نقطه یعنی پایان ولی وقتی زندگی ادامه داره دلیلی نمی بینم که نقطه بذارمو برم سر خط...
-
جاتون خالی...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 19:28
شب نیمه شعبان عروسی پسرخاله ام بود جاتون حسابی خالی بود ... خیلی خوش گذشت . از طرف دیگه عقد یکی از بهترین دوستام هم توی این روز قشنگ و خوش یمن بود امیدوارم هر دو زوج نیمه شعبانیمون و تمام زوجهایی که در این روز به وصال هم رسیدن خوشبخت بشن (چون الان کسی این دعا رو نمی کنه خودم اینو می گم : انشاء الله روزی خودم )
-
سلام...
شنبه 31 تیرماه سال 1391 19:26
دوستان عزیز به دلیل برخی از سوء تفاهمات و نظرات توهین آمیز مجبور به حذف دو پست مزاحم احمق و یه پسر چشم ابرو مشکی شدم ... خواهشاً جنبه هاتون رو بالا ببرید آقا پسرای نامحترم... بعد از خوندن یه مطلب طنز فوراً درخواست ... به یه خانم محترم ندید...
-
ما و مادربزرگم...
جمعه 2 تیرماه سال 1391 19:15
مادربزرگم در طی یک اسباب کشی جمع وجور به شهری که ما توش زندگی می کنیم نقل مکان کرده... ازاین اتفاق خیلی خیلی خوشحالم اما تازه گیا یه مشکل بزرگ برامون به وجود اومده اینکه مادربزرگم چون قبلاً با دایی کوچیکم زندگی می کرده و دور و ورش شلوغ پلوغ بوده حالا از ما هم توقع داره هرروز بریم بهش سر بزنیم و اگر نریم در حد لالیگا...
-
شوخیش هم خوب نیست :
جمعه 2 تیرماه سال 1391 19:12
شوخیش هم خوب نیست که اگه روزی خیانت کردم چکار می کنی؟ شوخیش هم خوب نیست که اگه مردم چکار می کنی؟ شوخیش هم خوب نیست اگه می خوای برو توخیلی خوبی من بدردت نمی خورم... این حرفا دلمو می شکونه اما عزیزم حرفی نمی زنم و فقط به قهقه های بعد تو نگاه می کنم ولی خوب عیبی نداره دل من خیلی صبوره... اشکالی نداره تو بخند عزیزم ولی...
-
عصر تکنولوژی
جمعه 2 تیرماه سال 1391 19:12
در عصر تکنولوژی ، شهر ما بسیار زیاد مشکل اینترنت داره و هیچکس به فکر نیست.... کلاً شهرما مشکل خط دهی داره وسرعت اینترنتش مثل مورچه اس که من کلاً بیخیال اینترنت شدم الان هم این مطالب رو مینویسم و به دختر خاله ام میدم وبلاگمو به روز کنه اما جواب نظرات رو خودم میدم باور کنید الانه که گریه ام بگیره...
-
سلام به دوستای خوبم
جمعه 2 تیرماه سال 1391 19:10
این چند وقته که وبلاگ رو به روز نکردم خیلی دلم براتون تنگ شده بود البته ناگفته نماند که خیلی از دوستان بی معرفت شدن ولی خوب کاریش نمیشه کرد.... در مورد اسم وبلاگ خیلیا نظر گذاشته بودن که بگو محتوای وبلاگت قراره چی باشه تا ما پیشنهاد بدیم ... خوب باید بگم نمی خوام محتوای مشخصی داشته باشه ... تنها جایی که می تونم آزاد...
-
تولدم...
جمعه 12 خردادماه سال 1391 19:09
سلام! دوستان عزیز من پانزدهم خردادتولدمه... به قول دخترخاله ام ظهار وجود کردم... لطفاْ توجه نمایید. نشانی: اصفهان- ....... کدپستی: ..... منتظر هدایای گرانبهای شما فقط گرانبها می باشم...
-
برای خاله ام دعا کنید...
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 20:48
دوست نداشتم این مطلب رو بذارم ... خالم یه چند وقتیه حالش خوب نیست ایشون خاله بزرگ من هستن ... تا سه روز توی بیمارستان بستری بودنو چون دختر ندارنو عروسم دختر آدم نمیشه مادر من به عنوان همراه با ایشون بودن این سه روز خیلی به همه ی خانواده سخت گذشت چون خاله ای من لاغرهستن و تحمل درد ندارن همه نگرانش بودیم خداروشکر بخیر...
-
اطلاعیه ! اطلاعیه !
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 20:46
خیلی وقته که وبلاگم از دنیای اطلاعات دور شده می خوام اسم وبلاگمو عوض کنم خیلی دوست دارم پیشنهادات شما رو در قسمت نظرات ببینم تا انتخاب درستی نسبت به محتوای وبلاگم داشته باشم البته باید بگم خودمم چندتایی تو ذهنم هست... اما دوست دارم در مورد اسم وبلاگم شماها هم نظر بدید...
-
شعر برای اهل دل!
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 20:45
این دوتا پست زیری رو بخاطر این میزارم چون خوب من یه قولی به شهرزاد جون داده بودم که درست نتونستم عملیش کنم شهرزاد خانم عزیزم ببخشید که یه مدتی زدم زیر قولم باورکن زیادم تقصیرمن نیست دوستان هم همراهی نکردن خوب . زندگی چیست؟ شب آرامی بود می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود زندگی یعنی چه ؟ مادرم سینی چایی در دست گل لبخندی...
-
جواب مزاحم محترم2
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 20:43
دوستان عزیز به دلیل کلی رأی منفی درمورد مزاحم محترم(2) اوشان به مرحله نیمه نهایی نرسیدن و از طرف بنده با اوردنگی دک شدن. خیال همگی راحت ! اصن قبل از اینکه شما بگید خودم دکش کرده بودم به جان شما !!!
-
بازگشت مهدیه (1)
چهارشنبه 23 فروردینماه سال 1391 20:40
سال نو بر همه ی دوستان عزیز البت با کمی تأخیر مبارک امیدوارم که سال خوبی همگی داشته باشید همچین تیتر زدمو خودمو تحویل گرفتم که انگار کی هستم !!! دوستان گرامی اگر اندک امیدی داشتم واسه برگشت نت به شرکتمان این امید از بین رفت (شاید این جمعه بیاید شاید...) ای وای راستی سلام !! واقعا ممنون از دوستانی که منو از یاد نبردن...
-
مزاحم محترم(۲)
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 11:35
راستی! راستی! امروز یه مزاحم جالب از نوع همون مزاحم محترم ها داشتم قضیه از اونجا شروع شد که اوشان بمن پیام آمادهی ایرانسل رو دادن همون جمله ی معروف لطفاً بامن تماس بگیرید.... بعد اینجانب که بسیار علاقه دارم به پایه خنده کردن مزاحمین نوامیس (مخصوصاً مزاحمین خودم که به قول نصیبه در حد لالیگا پایه هستن) به اوشان پیام...
-
رئیس جااااان!
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 11:30
سلام! سلام ! امروز رئیس جان(البته نه اون رئیس بزرگه ها رئیس جان خودم) لطف کردن شماره پرسنلی اینجانب رو گرفتن تا برام پاداش بدن آخجووووووون !!! اینقد خوشحال بودم که دوست داشتم خوشحالیمو با شما سهیم باشم آخه این اولین پاداشمه.... البت در ازای اون دفتر تکونی که من کردم وای به حالش یعنی وای به حالش اگه مثل بقیه بهم...
-
اعتبار زمانی!!!!
یکشنبه 30 بهمنماه سال 1390 11:32
من از این کلمه متنفرم شرکت ما برای اینترنتش اعتبار زمانی داره !!!! میگن فقط یک ساعت و نیم میتونیم از اینترنت استفاده کنیم تا صرفه جویی در وقت و هزینه بشه .تازه این یک ساعت و نیم بدون دانلود هستش اگردانلود کنیم ده دقیقه میشه و ارور میده که اعتبارحجمی پایان یافته گاهی اوقات از اول صبح میگه اعتبار زمانی شما پایان یافته...
-
دوستان عزیز انگشترهای خودتون را میل بفرمائید...
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 08:25
ما که اینا رو با این اوضاع گرونی تو خوابم نمی بینیم حداقل این چینی های گرام انگشترشو برامون وارد کنن که ما به انگشتر خوردن قانعیم
-
آخرین ابتکار طراحان پاریسی!!!
یکشنبه 23 بهمنماه سال 1390 09:48
نه آخه ترو خدا نگاه من چی بگم آخه هااان؟؟؟؟؟ عینکش منو کشته
-
شمشیر جومونگ از نوع جنگ ستارگان!!!
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 10:51
بابا شمشیر....
-
قابل توجه شیواجون ،شهرزادجون ، وبقیه ی عزیزانی که حالشونو گرفتم
چهارشنبه 19 بهمنماه سال 1390 10:50
حالاکی جرات داره بگه این عکس بچگی های منه؟
-
زیبایی...
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 12:17
جلل الخالق!!!
-
تفاوت دنیای امروز با دیروز!!!
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 12:15
-
همچون برگ...
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 14:43
-
پیام!
چهارشنبه 12 بهمنماه سال 1390 08:09
سلام به دوستان عزیزی که شاید به وبلاگم سر زدند(آخه خیلی بی معرفتن) میخواستم بگم دست و دلبازی کردمو یه وبلاگ دیگه هم ساختم که توی اون مطالب هنری، شعرهای عاشقانه،گلایه هاو... ادرسش هم اینه tanhatarinfereshteh.blogsky.com البته در اینجا براتون لینکش و هم میذارم حتما سر بزنید منتظرم
-
نشسته با ماه...
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 09:03
تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه اشکی به رخم دوید ناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوز عاشقم آه * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * یک لحظه نشد خیالم آزاد از تو یک روز نگشت خاطرم شاد از تو دانی که ز عشق تو چه شد حاصل من یک جان و هزار گونه فریاد از تو جملات عاشقانه فریدون مشیری
-
الو؟؟... خونه خدا؟؟
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 08:59
الو؟؟... خونه خدا؟؟ خدایا نذار بزرگ شم الو ... الو... سلام کسی اونجا نیست ؟؟؟؟؟ مگه اونجا خونه ی خدا نیست؟ پس چرا کسی جواب نمی ده؟ یهو یه صدای مهربون! ..مثل اینکه صدای یه فرشتس. بله با کی کار داری کوچولو؟ خدا هست؟ باهاش قرار داشتم. قول داده امشب جوابمو بده بگو من می شنوم .کودک متعجب پرسید: مگه تو خدایی ؟من با خدا کار...
-
دعوای دختر و پدر!!
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 08:53
ادامه مطلب را حتما بخوانید... سال 1230 مرد: دختره خیر ندیده من تا نکشمت راحت نمی شم زن: آقا حالا یه غلطی کرد ، شما بگذر.نامحرم که خونمون نبوده. حالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده مرد : بلند خندیده؟ این اگه الان جلوشو نگیرم لابد پس فردا می خواد بره بقالی ماست بخره . نخیر نمی شه باید بکشمش ... بالاخره با صحبتهای زن ،...
-
هیچی ندارم که نثارتو کنم...
شنبه 8 بهمنماه سال 1390 08:50
آخه من هیچی ندارم که نثاره تو کنم تا فدای چشمای مثل بهاره تو کنم میدرخشی مثل یک تیکه جواهر توی جمع من میترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم من مثل شبای بی ستاره سرد و خالیم خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو کنم تو مثل قصه پر از خاطره هستی نمیخوام منه بی نشون تورو نشونه دارت بکنم تو که بی قراره دیدن شب و ستاره ای واسه دیدن...