دلم گرفته...

از دوستای بی معرفت

از رئیس بیشعور(ببخشید اما دیگه نمی شد حرفی نزنم)

از این زمونه

از این بدبختیا

دلم گرفته به شدت دلم گرفته....

فرم اداری...

 در پی قطع اینترنت شرکت محترم ما تصمیم گرفت برای خانمها فرم مخصوص اداره و اجباری بذاره ... تا اینجا حرفی نیست

اما وقتی فرمی رو می خوان اجباری بکنند باید مناسب باشه نه رنگ مضخرف و توی تابستون پارچه ی کتی و کلفت و روشن ...

از این فرم خیلی بدم میاد اما چه میشه کرد مثل خیلی چیزای دیگه در این هم حق نظر دادن نداریم...

از همه اینا بگذریم وقتی برای اولین بار پوشیدم حس عجیبی داشتم یاد سالهای تحصیلی و مخصوصاً اول ابتداییم افتادم ... چقد اون روزا قشنگ بودن ، چقد احمق بودم که دلم می خواست زودتر بزرگ بشم...

باور کنید گریه کردم ...

اگه این سه نقطه نبود...

خدائیش اگه این ... نبود من چکار می کردم ...

آخه از نقطه بدم میاد، نقطه یعنی پایان ولی وقتی زندگی ادامه داره دلیلی نمی بینم که نقطه بذارمو برم سر خط...

جاتون خالی...

شب نیمه شعبان عروسی پسرخاله ام بود جاتون حسابی خالی بود ... خیلی خوش گذشت .

از طرف دیگه عقد یکی از بهترین دوستام هم توی این روز قشنگ و خوش یمن بود

 امیدوارم هر دو زوج نیمه شعبانیمون و تمام زوجهایی که در این روز به وصال هم رسیدن خوشبخت بشن

(چون الان کسی این دعا رو نمی کنه خودم اینو می گم : انشاء الله روزی خودم)

سلام...

دوستان عزیز به دلیل برخی از سوء تفاهمات و نظرات توهین آمیز مجبور به حذف  دو پست مزاحم احمق و یه پسر چشم ابرو مشکی  شدم ...

خواهشاً جنبه هاتون رو بالا ببرید آقا پسرای نامحترم... بعد از خوندن یه مطلب طنز فوراً درخواست ... به یه خانم محترم ندید...