هیچی ندارم که نثارتو کنم...

 آخه من هیچی ندارم
که نثاره تو کنم
تا فدای چشمای مثل بهاره تو کنم
میدرخشی مثل یک تیکه جواهر توی جمع
من میترسم عاقبت یه روز قمارت بکنم
من مثل شبای بی ستاره سرد و خالیم
خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو کنم
تو مثل قصه پر از خاطره هستی نمیخوام
منه بی نشون تورو نشونه دارت بکنم
تو که بی قراره دیدن شب و ستاره ای
واسه دیدن ستاره بی قرارت بکنم
مثل دریا بی قراری نمیتونی بمونی
من چرا مثل یه برکه موندگارت بکنم
من مثل شبای بی ستاره سرد و خالیم
خب میترسم جای عشق غصه رو یار تو کنم
تو بگو خودت بگو با تو بمونم یا برم
آخه من هیچ نمیخوام که غصه دارت بکنم

نظرات 1 + ارسال نظر
شهرزاد یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:17 http://www.gholleh.blogsky.com

من عاشق این ترانه هستم؛ ولی حیف شد که در یک حرکت ضربتی تمام سی دیهای موسیقیهای غیر سنتی رو شکستم و الان تقریبا فقط موسیقی بی کلام آروم دارم و موسیقی سنتی ایرانی.
مسخره نکنی فقط.

آخی چرا شکوندی اخه دختر چه سنگینی رو دوش تو داشت اما خوشحالم که دوست داشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد