شماها یادتون نمیاد...




قابل توجه دهه 80 به بعد


شماها یادتون نمیاد...





لطفاً به ادامه مطلب مراجعه فرمائید...

شما یادتون نمیاد تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم

شما یادتون نمیاد شبا بیشتر از ساعت
۱۲ تلویزیون برنامه نداشت سر ساعت ۱۲ سرود ملی و پخش می کرد و قطع می شد…. سر زد از افق…مهر خاوران

شما یادتون نمیاد هرکی بهمون فحش میداد کف دستمونو نشونش میدادیم میگفتیم آیینه آیینه

شما یادتون نمیاد ساعت
۹٫۳۰ هر شب با این لالایی از رادیو میخوابیدیم
گنجیشک لالا مهتاب لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا…لالالالایی لالا..لالایی لالالالایی لالا ..لالایی..گل زود خوابید مثل همیشه قورباغه ساکت خوابیده بیشه…جنگل لالا برکه لالا شب بر همه خوش تا صبح فردا

شما یادتون نمیاد زمستون اون وقتا تمام عشقمون این بود که رادیو بگه مدرسه ها به خاطر برف تعطیله

شما یادتون نمیاد کوچولو ها کوچولوها دستاتون بدیم به ما بریم به شهر قصه ها

شما یادتون نمیاد مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما.بعد می گفت: همه تو صفاشون از جلو نظام برید سر کلاساتون

شما یادتون نمیاد تقلید کار میمونه…میمون جزو حیوونه

شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد

شما یادتون نمیاد اما وقتی بچه بودیم گلبرگ گلها رو روی ناخنمون می چسبوندیم بعد می گفتیم لاک زدیم

شما یادتون نمیاد دستمال من زیر درخت آلبالو گم شده سواد داری؟

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

 

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون ))

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه… احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه

نظرات 5 + ارسال نظر
روزبــــــــــه جمعه 17 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 18:56 http://my-truelove.blogfa.com

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیمنمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده ...


جالب بود ... دلمم سوخت آخرش !!

ای بابا من با این جملات گریه ام گرفت

ابوعدنان شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:42 http://abooadnan.blogsky.com

آه که دلمان سوخت

گاهی فقط گاهی دل سوختن هم شیرینه...
.
.
.
مگه نه؟؟

پرچانه دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 08:31 http://forold.blogsky.com/

خوب حالا چون شما همه ی اینا رو یادته باید بچه هیا مردم رو بچزونی؟
دیدی بالاخره کامنت گذاشتم

واااااااااااااااااااااای سلام دوس جون چطوری؟؟؟ چه عجب از این ورا؟؟؟؟
اصن اصلش به چزوندنشه

Masuod دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:30 http://khoone-mojarradi.blogsky.com

ما مامور آبخوری نداشتیم این عقده ای بازی ها مال دختراست !

بعد از دوازده سرود ملی نبود ، یه سوت وحشتاک گوش خراش مُخ آزار پخش میشد و روی صفحه نوار های رنگی ظاهر میشد ...

من آینه آینه را یادمه ...

من رادیو گوش نمیکردم .

تعطیلی مدرسه را خوب یادمه !!!! هموجور حال میکردیم که میشنیدم تعطیله !!!

کوچولو ها کوچولو ها را یادم نمیاد ...

یادمه به دانش آموز های تنبل سر صف کادو میدادند که تشویق بشن ، بعد بچه ها مسخره شون میکردند که خاک تو سرت اینقد تنبلی که سر صف بهت جایزه میدن !!!

تقلید کار میمونه میمون جزو حیونه یادش بخیر !!! البته اینو بیشتر دخترا استفاده میکردند ...

من مچ دستمو گاز نمیگرفتم ولی دیده بودم دوستام این کار میکردند ؛ کلا از ساعت و هرچیزی که به ادم آویزون بشه خوشم نمیاد ، همین الان هم ساعت نمی بندم ، انگشتر هم دستم نمیکنم .

لاک که مال دختراست !!!

وای " دستمال من ... !!!! " اتفاقا دیروز یکی از بچه ها سیم چینش را گم کرده بود ، داشت اینو میخوند : سیم چین من زیر درخت آلبالو گم شده ! سواد داری ؟ (چقدر واسم نوستالژیک بود )


اون خط کش ها را هم یادمه ، من یکی داشتم خیلی با حال بود ....

ما تیغ تراش را میکندیم ، داغش میکردیم می چسبوندیم سر لوله خودکار بیک ، با اون مداد میتراشیدیم ، چقدر باحال بود ...

اون چکمه ها را یادمه ؛ شما یادته اون کفش هایی که طرح کفش های کارتون فوتبالیست ها بود ؟
من دوستشون داشتم ولی بابام میگفت پاتو داغون میکنه ، آخه خیلی آشغال بود ...

دوتا بودن کانال های تلویزیون دیگه مال شما خیلی قدیمی هاست ؛ من از 4 تا بودنش یادمه .

من هیچ وقت واسه خرید عید نرفتم هر وقت لباسم خراب میشد میخریدن ، تازه اون هم به صلیقه خودشون .


والا من تا حالا مقنعه چونه دار سرم نکردم ، از همین معمولی هاش آبجیم داره یه بار سرم کردم میخواست منو بُکُشه

من میرفتم کنار تاب اگه یارو اومد پایین سوار میشدم ، زیاد اصراری بر تاب سواری نداشتم ینی اصلا دوست نداشتم ؛ اون هم مال دختراست ...

پاک کنه را یادمه یکی دوبار تلاش کردم باهاش پاک کنم ولی نه تا این حد !!!
ولی من با نوک تیغ جوهر خودکار را آروم میتراشیدم

من خیلی کم با پاک کن پاک میکردم ، اشتباهام را یا اصلاح نمیکردم ، یا خط میزدم

این یکی را خوب یادمه ...
عاشششششششق شلوار ورزشی ام ...


مسعود جان دلبندم ما کی گفتیم که این کارا فقط ماله پسراس که شما به جای کامنت گذاشتن برداشتی برای من کتاب تفکیک جنسیت نوشتی؟؟؟؟ هاااان؟
بعدشم من سروده ملی رو خب یادمه که بعد از دوازده پخش می شد کامل کامل
بعدترشم به نظر من شما بسیار سوسول بودی که خیلی از کارایی که خیلی حال می داد از جمله گاز گرفتن دست و پائین نیومدن از تاب رو هیچ وقت امتحان نکردی

Masuod دوشنبه 20 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 19:31 http://khoone-mojarradi.blogsky.com

اوه اوه ...
با این انگشت داغونم چه کامنتی گذاشتم !!!
نفسم گرفت !!!!!!!

ولی انصافا پستت ارزششو داشت

مرسی ممنون ااز نظر لطفی که به من داشتی و واسه نکته به نکته پستم کامنت گذاشتی حالا برو یه نفسی تازه کن دوس جون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد